-
يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ب.ظ
-
۷۰۸
به نام خدایی که هستی از اوست
به نام خدایی که هستی از اوست
+ که اینطور...
_ بله، قبله عالم دستور ترتیب این تعزیه را در تکیه حکومتی داده اند.
+ اشعار چه؟
_ آماده اند .
+ تعزیه خوانان ؟
_ شاگرد جوان :(حرکت کن چهار پای کم فهم!)
+همپای جلودار:(محکم تر بزن پسر باید راه بیافتند مگر نان نخورده ایی، اگر تا شب به کاروانسرا نرسیم چون یوسف گم میشویم !منتها ما راستی راستی طعمه گرگ های بیابان خواهیم شد)
_ چه کنم ارباب هر کلکی بوده سوار کرده ام، نه لوک سر قطار حرکت میکند نه این زبان بسته های پشت سرش .
دخترک گندم گون، بی طاقت :(مادر خسته شدم )
پسرک جوان دوان دوان با فریاد :(سواران ، سواران باز گشتند.)
لحظاتی دیگر ...
صدای سم اسبها
گرد و خاک بپا شده کم کم فرو مینشست که سوار راه پیما با صدای رسائی گفت :(( بر محمد و آل او صلوات .))