-
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۸ ب.ظ
-
۷۱۶

دخترک گندم گون، بی طاقت :(مادر خسته شدم )
پسرک جوان دوان دوان با فریاد :(سواران ، سواران باز گشتند.)
لحظاتی دیگر ...
صدای سم اسبها
گرد و خاک بپا شده کم کم فرو مینشست که سوار راه پیما با صدای رسائی گفت :(( بر محمد و آل او صلوات .))
هنگامه رد شدن از دروازه شهر، همگی خواندند : بر محمد و آل او صلوات ...
استادم از استادش شنیده، او نیز از استادش، او نیز از استادش ،نهایتا سینه به سینه به من رسیده، اکنون برای شما میگویم :
در آن دوران که جاده ها ناهموار بود، که سفرها طولانی، که دلها گرم تر ...
هنگام حرکت کاروانها، چند اسب سوار، پیشاپیش کاروانها می رفتند تا خبر آورند. گاهی از آبادی ها،گاهی هم از راهزن ها.
هنگام دادن خبر رسیدن به دروازه های شهر نیشابورک آوای دعوت به درود برمحمد (ص) با دف و دهل به هم می آمیخته .
بشنویم این گوشه از ردیف موسیقی ایرانی را،در دستگاه ماهور، که با گذر از میان کاروانهای بسیار به ما رسیده .
(بر محمد و آل او صلوات )،بر جمله ی اول گوشه منطبق است .
پی نوشت : برای ضبط این گوشه حتی از دیوارم صدا در اومد !