شمعی دیگر

  • ۵۸۱

وقتی بچه تر بودم همیشه فکر میکردم بزرگ که بشم هر کاری میتونم بکنم، احتمالا همه بچه ها فکر میکنن بزرگ شدن اتفاق خارق العاده ایی.اوایل با تاثیر از فیلمهای بلاد کفر فکر میکردم 18سالم که بشه همه انتخابهای مهم زندگیمو کردم و تو بهترین دانشگاه دنیا دارم درس میخونم،یه خونه محشر،اکیپ معرکه و دورهمیای خفن ...کلا دنیا رو خیلی مهربون میدیدم . تا اینکه رسیدم به اون روز ولی ... همه چی مثل قبل بود !!!باورم نمیشد تازه روز به روز بدترم میشد. نه تنها هر کاری دوست داشتم و نمیتونستم بکنم که حتی برای تنها بودنم هم باید توضیح میدادم !فکرشو بکن ،تو یک عمر منتظر فوت کردن اون شمع لعنتی ایی تا یهو از دروازه بزرگسالی رد بشی ولی ... تازه میفهمی بزرگ شدن یه پروسه ی بی پایان که بی نهایت درد داره . خب حالا که هیچ دروازه جادویی ایی وجود نداشت تصمیم گرفتم خودم بزرگ بشم... اون شمع شاید دروازه ی ورود به بزرگسالی نبود ولی بعد از فوت کردنش یه خوره ایی افتاده بود به جونم یه صدای تحکم آمیز، یه موجود نامرئی باتوم به دست، که مدام میگفت بهتر شو !کافی نیست !دختره ضعیف !تو بی عرضه ترین نمونه ایی از خودت هستی که میتونستی باشی !اشتباه نکن ! تپق نزن ... و خیلی حرفای دیگه که احتمالا شما ام تو سرتون میشنوین . اوایل سعی کردم رضایتش و جلب کنم. سعی کردم هر روز بهتر بشم ولی فایده نداشت اون هیچوقت ازم تعریف نمیکرد. فقط ایرادای بزرگ تری میگرفت. اون سال رو انقدر با درس و تست پر کردم تا کنکور موفقیت آمیزی داشته باشم از اینکه یه رشته جدید و تو هشت ماه خونده بودم و بهترین رشته ایی که ممکن بود رو قبول شده بودم خوشحال نبود فقط می گفت باید بهتر میشدی...

باید...

شمع بعدی رو تو تنهایی فوت کردم، تو یه کافه، با یه دفترچه سیاهبرگ و یه لیوان لیموناد خنک. صدای لذت بخش خرد شدن یخ ها زیر دندونم و هنوز یادمه! بعد از اون شمع خیلی کش اومدم، خیلی اشک ریختم و باز هم سعی کردم هر روز بهتر باشم، صدا؟! معلومه کار خودش و میکرد حتی یه بار تقریبا فلجم کرد ... ولی من پاشدم و الان اینجام، دارم مینویسم و امشب شمع بعدی رو فوت کردم ! صدا هنوزم هست، هیچوقت ام قرار نیست بره، قرار نیست ساکت شه. میدونم شرایط سختیه، میدونم اون صدا دلیل واسه داد زدن زیاد داره ولی مهم نیست من انقدر مشغول قوی تر شدنم، انقدر سرگرم بهتر بزرگ شدنم که بجز یه زمزمه ی ناواضح چیزی ازش نمیشنوم. هرچند تا بشینم قوی میشه، قلقش تقریبا دستم اومده، فقط میشه ازش قوی تر بود، فقط میشه انقدر تند دوید تا چند قدم ازش جلوتر بود.

 امشب 27 تیر ماه 99، قرار بود اولین پست من تو این وبلاگ منتشر بشه. از بهترین دوستم برای این هدیه قشنگ واقعا ممنونم .

اینکه یه روز زودتر این اتفاق افتاد خیلی مهم نیست شما تولدش و با خودم یکی بگیرید!

امسال هم مطمئنا چالشهای جدیدی به سراغم میان، مهم نیست بزار بیان من از پسشون برمیام .

شمام برمیاید چون شما بهترین خودتون هستید ... به اون صدا گوش نکنید .

  • امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

    سلام و عرض ادب 

    چقدر صمیمانه و زیبا نوشتید

    بله همیشه باید با انگیزه و به دور از کمال گرایی تلاش کرد :)

    موفق باشید :)

    پاسخ:

    درود دوست عزیز

    بله همینطوره، کامل گرایی کاهنده سرعت ...

    سبز باشید

  • رسالت هر انسانی بارور کردن استعداد های خدادادی اوست 

    درود بر هر انسانی که هیچ وقت مایوس نمی شود

    کامیاب و پیروز باشید

     

    پاسخ:

    یا به قول رولف دوبلی، مرزهای دایره شایستگی مان را پیدا کنیم :)

    البته دوستان خوب بخش جدایی ناپذیری از مایوس نشدن اند

    سبز باشید

  • سلام وبلاگ خوبی دارید 

    اگر به هنر های دستی علاقه دارید به سایت ما هم سر بزنید

     

    پاسخ:

    درود

    حتما دوست عزیز :)

  • تولدت مبارک باشه عزیزم 

    لیموناد :)))

    اون یخ رو خوب گفتی 

    توضیح ندم که شکمو هستم:/

    باتوم چرا؟ 

    وجدان درونت خیلی انقلابیه D:

    پاسخ:

    ممنونم دلبندم

    اصلا غذا خوردن بزرگترین لذت دنیاست :)

    باتوم زیاد تو سر همه میخوره ...!

  • به به تولدت مبارک 🥳

    موفق باشی 💐

    دقت کردی پسر ها چقدر گیجن😐🤦‍♂️🤣

    این همه نوشتن متوجه نشدن تبریک بگن😑

    پاسخ:

    ممنونم بانو

    خون خودتو کثیف نکن :)

    درست میشن بالاخره ... البته احتمالا بعد از انقراض بشریت D:

  • سلام 

    با تأخیر ، تولدت مبارک. آخر به خیر بشی. تقریبا ما هم همینطور هستیم. غصه نخور. شمعدانی زندگی ات با شمع همیشه روشن باشه. شمع تولد مهم نیست. شمع سفره هفت سین همیشه سبزت ، در کنار خانواده و دوستان و یاران دلسوز روشن باشه. انشاءالله که روشن ضمیر باشی. ببین زندگی همینه و آن صدای لعنتی در درون همه هست. گاهی کودک درونه! گاهی شیطانه و.... نمیخواهم زندگی دهه هفتاد و هشتاد رو با اینکه دهه شصتی ام و این حرف ها خراب کنم چون تقریبا با اندک مدتی از تخریب همه جانبه نسل ما نوبت شما رسید و اکنون با هم می سوزیم. انشاءالله روزی همه مان ، در آرامش و رفاه رو به رشد می شیم. بخند که اصلا دوست ندارم متولدین بعداز خودم نخندند. همچنین با انقراض بشریت ؛ با توجه به کامنت بالا ، هم درست نمیشه چون اینجا ایرانه و بلاگ بیان! خیلی وبلاگهای مذهبی اینجاست و خدا نکنه تولدشان تبریک بگی. آدم مجبور میشه برای همه دیگه اینجوری رفتار بکنه. همان نظر پرمایه خودت در وبلاگم که عرف و قانون و.... 

    ولی با هم می توانیم به تعادل نسبی برسیم. 

    هزاران بار تبریک. 

     

    پاسخ:
    درود دوست حامی بانوان :)
    سپاس فراوان ، دیر و زود نداره که 
    نفرمایید من انقدر از مطالب شما لذت میبرم که ...
    توفیقی باشه خوشحال مبشم نظراتتون و بدونم، اما نشد هم خودتون رو در مضیقه نزارید :)
    ما سعی میکنیم بخندیم و بخندانیم که چیزی ارزش غصه دار شدن نداره (هر چند خودم خیلی نمیتونم غصه نخورم!)
    عرف و قانون تیغ دوجانبه است ...گاهی دستت رو میبره گاهی هم مانعت رو
    هزاران بار سپاس 
    بسیار خوشحال شدم از توجهتون هم به زنان هم به تولدم :) البته به زنان بیشتر !
  • با سلام دوباره خدمت شما 

    زنان ، لایق احترام از قبل هستند و به حرف من نیست.و جدی جدی لایق عزت هستید. حالا برخی رعایت نمی کنند خیلی از موارد دخیله. گاهی هم ایجاب میشه و خود مردها هم مخالفند. درسته غیرت بی جا هم داریم ولی خوب بعضی از اقوام ناخودآگاه مجبور به کنترل زنان هستند. بقول دوستای کوردم اگر به ما باشه آزادند و راحت! ولی عشیره و طایفه قبول نمیکنه و حرف مردم اگر بپیچه دختر میمونه بدون شوهر! و خدا نکنه چوپیچه بشه. یا اینکه خیلی از متلکهایی به گوش مرد و زنان فامیل میرسه و دائما حرف روی حرف میشه و این حرفها آنقدر بزرگ میشه که.... 

    باید ، با یک خرد جمعی بتوانیم همه‌ی مسائل را حل کنیم. 

    حتی جلوی تندروی برخی از زنان و فمنیستها را بگیریم مثلا ما مردها حق داریم ناراحت بشیم که زنان ، رفتارهای بد جنس مذکر را تکرار کنند. حالا برخی میگند به شما اصلا مربوط نیست! ولی من خودم چون زنان عدم استعمال دخانیات داشتند و سالمترین بوده و هستند ، با سیگار کشیدن زن مخالفم ( تفریحی را نمیگم چون انسان ، همیشه با تفنن همراهه ) 

    حیفه زنان ، آزادی های بحق خود در کنار مردان را در هاله ای از عقاید رادیکال و ایسم از بین ببرند. 

    یک زمانی ، ما خیلی ناراحت میشدیم که دختری بخاطر دو تار مو ( برو بیست سال پیش وقتی که من ۱۶ ساله بودم ) از یک بیسواد به اسم قانون حرف بخوره. 

    متاسفانه برخی از زنان میگند وظیفه من نیست ولی وقتیکه به زن داداشش برسه میگه : وظیفته! باید بکنی! پس برادر من واسه چی زن گرفته؟ 

    کار خانه هم با تفاهم و تعادل و همکاری میره جلو. 

    من جدی دوستدار زنان هستم و گفتم که زنان مادر و خواهران و دختران ما هستند. من به زنان ، بیشتر امیدوارم تا پسران! پسرها کله شقی و لجبازی و دعوا زیاد دارند ولی زنان اغلب بر روی تعادلند ولی من می ترسم که برخی این وسط راه اشتباه را تبلیغ کنند. اتفاقا مخ هم هستید. نیازی به مثال هم نداره. 

     

    خوب! فکر کنم زیادی حرف زدم. بعدا حتما به مطالب دیگرت سر میزنم و نظر میدم. قبلا زیاد بلد نبودم و دلخوری هایی پیش آمد ولی بمرور فهمیدم چطور بنویسم و نظر بگذارم. برای پست گذاشتن هم عجله نکن تا مفیدانه و جالب ، مورد توجه قرار بگیری. از قسمت چکیده ها و پستهای دلی لذت می برم. منهم دارم روی مناسب و خوب و روان نوشتن کار می‌کنم. الان روی چندتا پست دارم کار می‌کنم و می نویسم. فقط عیب مطالب من اینه که طولانیه. 

    همین نحوه محترمانه و مؤدبانه نوشتنت ، ارزش داره به هزاران وبلاگ بی ارزش. 

    همان ، درود ، نوشتنت ارزش داره. 

    وبلاگ زیبایی داری. برایت آرزوی موفقیت دارم. 

     

    پاسخ:
    درود بی کران
    همه ما لایق احترام و دوست داشته شدن هستیم، اینگونه است مه دنیا جای زندگی میشو نه میدان جنگ.
    کاملا باشما موافقم، امیداست روزی این خرد جمعی رشد کند ...امید است 
    انقدر سر این موضوع صحبت کرده ام،جنگیده ام، توضیح داده ام ...نه اینکه فکر کنید با آقایان ها،خیر! مشکل من با همجنسهای خودم است در وهله اول.
    فعلا نایی برایم نمانده، اما با مطلبتان داغ دلم بر سر موضوع زنان تازه شد .
    بسیار خوشحالم که افراد چون شما دغدغه مندد و آرزومندم نوعتان زیاد بشو.
    دوباره در این موضوع شروع به فعالیت میکنم، اما اکنون نه ... فعلا نه ... نیاز به کمی فاصله از این فضا دارم .
    تک تک نصایحتان را بر چشم میگذارم، سپاس از این گشاده دستی که نمیخواهید اجازه دهید یک اشتباهی دوبار تکرار شود.
    نظر لطف شماست هر آنچه گفتید، شاگردی بیش نیستم و شاگرد خواهم ماند .
    سپاس بی پایان
    فرجامتان نیک
  • تبریک میگم با تاخیر 

    :)

    امیدوارم زندگی اتون پر از آوای حقیقت و نغمه عدالت باشه

    آرزو میکنم زندگی تون پر از عشق باشه 

     

    پاسخ:
    سپاس بی کران دوست عزیز 
    بسیار از آرزو های زیباتون پر از شعف شدم 
    سبز باشید و مانا
  • انشالله تولد 200 سالگی اتون :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

    موفق باشید :)

    پاسخ:
    ممنون دوست عزیز :)
    امیدوارم بتونم تو این همه سالی که برام آرزو کردید مفید باشم :)
    سبز باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی